سفارش تبلیغ
صبا ویژن

درود بــــر پادشاهـــــم کـــوروش بــــزرگ

همانطوریکه باخترزمین مرکز آریانای کبیر کانون نژاد آریایی بود و مدنیت و تهذیب آریانا در اینجا نشو و نما یافت, اولین نظام سلطنتی آریایی نیز در اینجا به میان آمده و قرنهای متوالی درزمان حکمروایی های دودمانهای پاراداتا(پیشدادیان) و کاوی (کیانی) و اسپه و باختری, مرکزقویترین سلطنتهای آریائیان به شمار میرفت. زمانی که این سلاله های با عظمت و جلال در آریانا حکمروایی داشتند, قبایل ماد و پارسوا با عشایر و شاخه های خورد و ریزه خود مثل پاسارگاد و هخامنشی وغیره که ابتدا به زندگانی ده نشینی و قبیلوی وبعد به اسارت اقوام سامی که هخامنشیها هم درآن جمله بودند مدتها مطیع مادها مانده بودند، سلطنت در آریانا دوام داشت و همیشه آریانا رهایشگاه مردان و زمامداران بزرگ بود و حتی معاصر خود هخامنشیها وبعد از ایشان هم در زمان هنگامه اسکندر حیات داشتند, ولی نیروی قوی نداشتند. جنگهای شش ساله سیروس و چندین سال محاربات داریوش و چهار سال مقاومت و مقابله با قوای مقتدر یونانی که هخامنشیها حتی یکسالی هم جلو حملات اسکندررا گرفته نتوانستند, بزرگترین شاهد این مدعا است, ولی چون متأسفانه مدارک صحیحی دردست نیست, مسأله قدری در تاریکی باقی مانده است و نباید تصور شود که هخامنشیها بدون مقابله با پادشاهان و حکمروایان آریایی, داخل آریانا شده اند. اینکه نیروی شاهان آریانا مقارن زمان هخامنشیها ضعیف بود, شبهه نیست و اگر این طور نمیبود هخامنشیها نمیتوانستند بر ایشان چیره شوند, ولی بکلی از بین نرفته بودند. چنانچه صحت این وضعیت را عکس العمل هایی که در مقابل تهاجمات آنها به عمل آمد تائید میکند. در حقیقت تهاجم و تصرف سر زمین آریانای کبیر توسط سیروس هخامنشی آمد ورفتی بود. اونتوانست در تمام دوران سلطه خود بر آریانا حکمروایی مطمئنی نماید. همه دوره سلطه او در جنگ و شکستها و مقابله گذشت. تا که خود در سر زمین آریانا, نابود گردید و داریوش در دامنه کوههای هندوکش در کاپیسی به تیر بسته شد و حکمروایی نیم بند او در آریانا روبه ضعف رفت.

با ضعف حکمروایی هخامنشیان در آریانا و اعلان استقلال بسوس(یکی از حکمروایان محلی آریانا در باختر) اسکندر که سر زمین پارس را از هخامنشیان بدست آورده بود متوجه تسخیر آریانای کبیر گردید. جنگ و گریز اسکندر در آریانای کبیر مخصوصاً در دامنه های شمالی و جنوبی هندوکش سالها را در بر گرفت و اسکندر مقدونی مشکلات فراوانی دید, بحدیکه در تلاش دریافت راه معقول عقب گرد جانب مقدونیه گردیده بود. رشادتها و مردانگی مردان آریایی, قهرمانان و پهلوانان باختر زمین داستانها و افسانه های زیادی بر انگیخت. داستان فرستادن نامه اسکندر به مادرش و اعمار قلعه های دفاعی متعدد در اکثر شهرها و نقاط استراتژیک آریانا دال بر دست پاچگی و وحشت بیحد اسکندر در دوران جنگ با پهلوانان آریایی میباشد.

قابل ذکر است که قبل از ظهور اسکندر در شرق, آریائیان در نظام هخامنشیان تحت همان آئین و ادب اوستایی خود زندگی میکردند. حاکمان هخامنشی غالباً زعیمان محلی آریایی بودند. پس از ورود اسکندر بخاک آریائیان, آریانا وبرخی دیگر از کشورهای شرقی مرکز مهم انکشاف روح هنر و ادب یونانی گردید. تشکیل سلطنت آزاد یونان وباختری برای دوقرن موجب انتشار زبان و خط و اساطیر و آثار ذوق و هنر وسایر مظاهر علمی و ادبی, طب, نجوم, ریاضی, هندسه, داستانهای اساطیری, درامها, روشها و مکتب های هیکلتراشی شد. چنانچه آثار هیکل تراشی مکتب یونانوباختری که به صدها و هزاران آن از نقاط مختلف افغانستان امروزی کشف شده است, این آمیزش را نشان میدهد. ونیززبان یونانی جانشین زبان اوستایی گردید.

اسکندر مقدونی و لشکریان او به سختی تلاش کردند تا زبان و فرهنگ یونانی را در قلمرو آریانا ترویج نمایند. چنانچه زبان جنگی, زبان محاوره, زبان علمی و هنری آن دوران کاملاً یونانی گردیده بود. کتیبه های بسیاری بدست مــا رسیده که به خط یونانی نوشته شده و نمایندگی از هنر مجسمه سازی و هیکلتراشی یونانی می نماید. یونانیها باین بسنده نکرده حتی در دورترین قریه ها و دهات آریانا دست به محو زبان اوستایی و ترویج زبان یونانی زدند. کتب و آثار کتبی اوستایی از جمله کتاب گاثاها و آثار کتابخانه ها را حریق کردند و کتاب گاثاها ی زردتشتر را که در دونسخه نوشته شده بود یکی را حریق و دیگری را به آتن انتقال دادند.

برخی دیگر از آثار ادبی و سروده های اوستایی که تا آن زمان بیشتر شفاهی و در دل شاعران و نویسندگان و قهرمانان بود آهسته و بمرور زمان محو شده رفت. رسوم و عنعنات یونانی بجای اوستایی رواج یافت و کالا های یونانی جای کالاهای اوستایی را گرفت. قوتهای فاتح تا آنجا که مقدور بود در محو کلتور وفرهنگ بومی آریانای کبیر کوشیدند و بجای آن زبان, فرهنگ و عنعنات خودرا حاکم ساختند.
زبان اوســــــتایی
چنانکه میدانیم, آریائیها پیش از کاربرد خط, دوره درازی دارای ادب شفاهی بودند. سرودهای ویدی و اوستایی قدیم باختری در سینه ها حفظ میشد. سپس الفبای سامیها بمدیا و فارس و هند و از آنجا به آریانا رسید. سومریها در جنوب بین النهرین در حدود 3500قم خط را میدانستند که الفبای میخی بود و بدست فنکیها, کلدانیها و آشوریها اصلاح شد و بنام خط آرامی موسوم گردید. این الفبا از یکطرف در شرق قریب در پارس, آریانا و هند "درحوالی قرن 7 و 8 قم" بنابر سلطه سیاسی آشوریها منتشر شد و از سویی هم منشأ خط های یونانی و لاتینی گشت. این الفبا در دوره هخامنشیها اصلاح شد و تعمیم یافت. چنانچه در افغانستان کنونی نیز کتیبه هایی یافت شده است که نمونه های زبان آرامی دارند.

خط خروشتی که با منشیها و اهل دفتر هخامنشیها در آریانای کبیر معمول شد درحقیقت صورت تغییر خورده همان خطوط آرامی که مبدأ آن آریانای کبیر بود میباشد. چنانچه آن خط را خط آریانی باختروگندهاری... نیز نامیده اند. این رسم الخط در دفتر ها, بین عوام و در کتیبه ها بکار میرفت و بیشتر در بخشهای جنوب شرقی آریانا معمول شده بود و آثار آن از جنوب و شمال کشور از معابد بودایی بدست آمده است. این خط در قرن 3 قم ظهور کرد و تا قرن 4 و 5م دوام داشت. در سلطنت یونان وباختری و "گریکو بودیک" آریانای کبیر رسمیت پیدا کرد و در سنگ نبشته ها, ظروف فلزی, مسکوکات, کوزه ها و ظروف, پوست و...و. نوشته میشد. چنانچه یکتعدادکتیبه های خروشتی در افغانستان امروزی از وردک, بیماران درونته, هده جلال آباد و بگرام بدست آمده است.

خط برهنمی هند نیزاز آرامی بوجود آمد و از چپ براست نوشته میشد و رسم الخط- روحانیان بود وبعد رسم الخط سانسکریت "دیواناگری" ازآن بر آمد. برخی از شاهان یونانو باختری آریانای کبیر و کوشانیان آنرا در مسکوکات خود بکار برده اند و برخی از خطوط برهمنی در کتیبه ها از شرق افغانستان فعلی بدست آمده است.

خط پهلوی نیز از آرامی است و دو رسم الخط متمایز دارد. پس از رسم الخط یونانی جای آنرا گرفت و به پهلوی پارتی موسوم است وبه تدریج از آرامی منحرف گشت. اما پهلوی ساسانی ساده تر و دارای 25 حرف بود. مقطع آن برای سنگ نوشته ها و متصل آن برای نوشته های عادی بکار میرفت. برخی کلمات به زبان آرامی نوشته شده به پهلوی خوانده میشد و "هزوارش" گفته میشد. مثلاً ملکاً ملکا نوشته "شاهنشاه" میخواندند. الفبای پهلوی ساسانی پس از سقوط کوشانیان بزرگ وبسط نفوذ ساسانیها در اواخر قرن سوم مسیحی آغاز یافت و تا عصر صفاریها ادامه داشت. برای تکمیل و از بین بردن نقایص خط پهلوی الفبای "دین دبیره" را در 44 حرف در اواخرعصر سامانیها بوجود آوردند.

خط یونانی نیز درآریانای کبیر پس از ورود اسکندر مخصوصاً در عصر سلطنت یونانوباختری معمول شد و از همه بیشتر در مسکوکات دیده میشد. چنانچه دمتریوس شاه یونان باختری در یکطرف مسکوکات خود خط وزبان یونانی و در طرف دیگر یکی از لهجه های پراگریت معمول جنوب هندوکش را با خط خروشتی مینوشت. کوشانیان در خط یونانی تغییراتی وارد کرده ازآن الفبای یونانو کوشانی را بوجود آوردند.

گفتنی است که پس از سقوط سیاسی دولت یونانو باختری نفوذ زبان یونانی ادامه داشت وبرای دوصد سال دیگرزبان یونانی زبان رسمی درباری آریانا بود. اما در مقابل زبان یونانی زبان پراگریت و در برابر خط یونانی خط خروشتی ظاهر گردیده بود ودر مسکوکات و مجسمه های رب النوعهای یونانی و ارباب الانواع باختری استعمال میشد. همچنین خاطره های خدایان ویدی و داستانهای اوستایی آریانای کبیر بر اذهان یونانیها سرایت کرده بود که تأثیرات متقابله ذهنی و فکری و ادبی آن در دوره های بعد حتی در عصر اسلامی نیز بوضاحت دیده میشد. شاعران و نویسندگان آریایی اسکندر نامه های نثر و نظم ساختند و به رسم الخط و زبان وادبیات یونانی, در محافل شعر میخواندند و تمثیلها
میکردند.

[تصویر: takhjamshid5.jpg]


نوشته شده در شنبه 90/12/27ساعت 7:38 عصر توسط سامــــــان نظرات ( ) |

کد آهنگ

کد موسیقی